یادداشتی بر فیلم کایمان ساخته ی ننی مورتی

محصول 2006 ایتالیا

نویسنده: ننی مورتی، فرانچسکو پیکولو، هیدرون شلیف، فدریکا پونترمولی

تهیه کننده: آنجلو بارباگالو، جان فرانکو بارباگالو، ننی مورتی

موسیقی: فرانکو پی یرسانتی

فیلمبردار: آرنالدو کاتیناری

بازیگران: سیلویو اورلاندو (برونو بونومو)، مارگریتا بوی (پائولا بونومو)، یاسمینه ترینکا (ترزا)، میکله پلاچیدو (مارکو پولیچی)، ننی مورتی (در نقش خودش و سیلویو برلوسکونی)، …

ژانر: کمدی، درام، عاشقانه، سیاسی

جوایز: نامزد نخل طلا و برنده ی جایزه ی شهر رم در جشنواره ی کن سال 2006 هر دو برای کارگردان ننی مورتی، برنده ی روبان نقره ای برای بهترین بازیگر نقش اول مرد (سیلویو اورلاندو)، بهترین بازیگر نقش اول زن (مارگریتا بوی) و بهترین فیلم (ننی مورتی) از سندیکای ملی نویسندگان سینمایی ایتالیا، نامزد جایزه ی جشنواره ی فیلم اروپا برای بهترین بازیگر نقش اول مرد، …

سینمای سیاسی را گاه می توان معرف گرایش های سیاسی فیلمساز دانست و گاه نمایشگر واقعیتی در مقطعی تاریخی و البته باز از دیدگاه و زاویه ی دید خالق اثر. با توجه به فعالیت های سیاسی و همچنین تمایلات آشکار چپگرایانه ی کارگردان، سینمای سیاسی ننی مورتی را می توان در دسته ی نخست گنجاند. از سویی سینمای سیاسی هرچه که باشد، روایتگر تاریخ است و توقع روایتی بی طرفانه از تاریخ نیز چندان لغو و بیهوده است که توقع صداقت از سیاستمداران. در کارنامه ی ننی مورتی فیلم های «آوریل» و «کایمان» از تمی مشترک برخوردارند و آن نیز نقد سیاست های سیلویو برلوسکونی (نخست وزیر فعلی ایتالیا) و حتا شخصیت و زندگی خصوصی اوست. دغدغه ی ننی مورتی در این مورد، وجه اشتراک جامعه ی روشنفکری و تحصیلکرده ی ایتالیاست که برلوسکونی را فردی عوامفریب می دانند که با تکیه بر قدرت رسانه ای و با سوار شدن بر موج ناآگاهی مردم و شعارهای پوپولیستی سه دوره نخست وزیری ایتالیا (1994 تا 1995، 2001 تا 2006 و از 2008 تا کنون) را به نام خود ثبت کرده است. سیلویو برلوسکونی صاحب سه شبکه ی بزرگ تلویزیونی در ایتالیا و هفتادوچهارمین مرد ثروتمند دنیا با ثروتی بالغ بر نه میلیارد دلار است. ننی مورتی نه تنها از منتقدان جدی و فعال برلوسکونی است، بلکه تیغ تیز نقد وی دامان شعور ملت ایتالیا را نیز می خلد که چگونه به چنین فرد به زعم او «سفیه و کم مایه» ای بارها رای داده اند و او را به مسند ریاست دولت نشانده اند.

برونو بونومو، تهیه کننده ی فیلم های پیش پاافتاده و عوام گرایانه ی دهه ی هفتاد، پس از سال ها بیکاری تصمیم می گیرد تا سناریویی را بر اساس داستان بازگشت کریستوف کلمب از امریکا تبدیل به فیلم کند. در ابتدای راه، همکار سال های دور وی، فرانکو کاسپیو به دلیل بودجه ی محدود از همکاری با بونومو سر باز می زند. بونومو در این میان فیلمنامه ای دریافت می کند با عنوان کایمان، نوشته ی زن جوانی که تنها ساخت دو فیلم کوتاه را در کارنامه اش دارد. بونومو تنها با خواندن افتتاحیه ی فیلمنامه، تصمیم به ساخت آن می گیرد، نادانسته که داستان فیلمنامه داستان زندگی سیلویو برلوسکونی است که خود بونومو برای تصدیگری پست نخست وزیری به او رای داده است. هرچند که تماشاگری با اندک اطلاعات سیاسی روز، پیش از بونومو اصل مطلب را درمی یابد، اما کنش های محوری فیلم از اینجاست که آغاز می شود. جدالی که بونومو آغاز می کند برای جلب سرمایه گذاری روی فیلم و شکست های پی در پی وی که دلیلی به جز کارشکنی عمال دولت برلوسکونی ندارند. سرمایه گذار اصلی فیلم، تنها به شرط حضور بازیگری مشهور به نام مارکو پولیچی حاضر به تقبل هزینه هاست، غافل از این که پولیچی نیز به طرفه ای بونومو را در میانه ی راه تنها می گذارد. در کنار تمام مصائب بونومو، مشکلات خانوادگی وی خود حکایتی تلخ دارند که پا به پای محور اصلی داستانی فیلمنامه به تماشاگر عرضه می شود. همسر بونومو قصد جدایی از وی دارد.

رابطه ی برونو و ترزا بسیار با ظرافت پرداخت شده است

ساختار فیلم در فیلم در دو اثر از کارنامه ی ننی مورتی دیده می شود. یکی آوریل و دیگری همین کایمان. جالب این که این ساختار در دو فیلم با تمی مشابه به کار گرفته شده است. تنها فیلم های کارگردان که می توان آن ها را در ژانر سیاسی ارزیابی کرد و هر دو نیز تنها شخصیت برلوسکونی را به چالش گرفته اند. اما در این میان، کایمان فیلم موفق تری محسوب می شود. هم به لحاظ ویژگی های ساختاری و سینمایی و هم به لحاظ استقبال تماشاگران و تاثیری که بر روی جامعه ی ایتالیا گذارده است. کایمان درست یک ماه پیش از انتخابات سال 2006 میلادی و همزمان در 300 سینمای سراسر ایتالیا اکران می شود و مفسران سیاسی، یکی از دلایل عمده ی شکست برلوسکونی در آن انتخابات را نمایش این فیلم دانسته اند. سیاستمداران دست راستی به شدت فیلم را مورد حمله قرار دادند و «میکله بوناتستا» رهبر حزب اتحاد ملی (که به عنوان حزبی نئوفاشیست مشهور است) آن را فیلمی زشت، آکنده از حسادت و کینه توزی و خشم و نفرت دانست.

از مشخصه های اصلی سینمای ننی مورتی، روایت داستان های موازی در طول فیلمنامه است. داستان هایی اکثرا با وزن برابر و اهمیت یکسان. رویکردی که از سوی برخی منتقدان، نقطه ی ضعف فیمسازی وی دانسته شده است. این برداشت چندان دور از ذهن نیست. چرا که در بیشتر فیلم های کارگردان نوعی تشتت و پراکندگی در داستان به چشم می خورد که گاهی به دلیل ضعف عنصر انتظار در داستان فیلمنامه، اکثریت تماشاگران را در نیمه ی راه از تماشای ادامه ی فیلم منصرف می کند. این خصیصه در فیلم های نخستین این کارگردان مشهودتر است. فیلم هایی که گاه با اقبال منتقدان نیز روبرو شده اند، اما از برقرای ارتباط با قشر متوسط سینماروها ناتوان مانده اند. دلیل این ناتوانی گاه حتا فقدان خط محوری داستانی است. فراوان دیده می شود که انگار آنچه بر پرده می گذرد، کوران جریان سیال ذهن کارگردان است و نه فیلمنامه ای با داستانی ساخته و پرداخته و از آن مهم تر، عناصری در خدمت روایت داستان. «اچه بومبو» محصول سال 1978 و رویای شیرین محصول سال 1981 را می توان نمونه های مناسبی از این دست دانست. و صد البته «دفتر خاطرات عزیز» (1993) که به زعمی وصف حال شخص کارگردان است. چرا که ننی مورتی نه تنها در تمامی فیلم های خود هم در پشت دوربین و هم در برابرش حضور دارد، بلکه بیشتر اوقات نقش خود را بازی می کند: از جمله در کایمان.

دلایل موفقیت بیشتر کایمان را می تواند در دو نکته خلاصه کرد. یکی خودداری از تشتت جریان های داستانی و دیگری حذف صحنه های انتزاعی و بازی های اغراق گونه که پای ثابت بیشتر فیلم های مورتی اند. این صحنه های انتزاعی و بازی های اغراق شده، به ویژه در «آوریل» و «رویای شیرین» به وفور دیده می شوند. در درجه ی دوم، سنگین بودن بار عاطفی فیلمنامه نیز یکی از دلایل عمده ی برقراری ارتباط بهتر تماشاگر با فیلم است. جالب این که وزن این بار عاطفی در هر دو اثر شناخته شده و موفق کارگردان (اتاق پسر و کایمان) در حد قابل توجهی بالاست. در کایمان، بازی سیلویو اورلاندو در نقش برونو بونومو در پررنگ سازی بار عاطفی فیلمنامه تا حد زیادی به یاری کارگردان آمده است. بازی خیره کننده و شخصیت ملموس اورلاندو با جلب موفق همذات پنداری تماشاگر در بسیاری از سکانس ها (از جمله سکانس هایی که بونوموی دلشکسته در خیابان های شهر آشفته حال قدم می زند) گاهی وجه درام فیلمنامه را سنگین تر از وجه سیاسی آن می سازد. البته این امر ویژگی ذاتی اکثریت قریب به اتفاق فیلم های ننی مورتی است. داستانی پر از بحران که گاهی تمییز بحران محوری از سایر بحران ها بسیار دشوار است.

ساختار فیلم در فیلم در کایمان، از بسیاری از جنبه ها فیلمساز را یاری داده است برای روایت آن چیزی که گفتنش به هر شکل دیگری ممکن بود سخت شود. از جمله حدسیاتی اثبات نشده که مورتی نیاز داشت تا آن را به هر نحو ممکن با مخاطبانش در میان بگذارد. برش هایی از زندگی برلوسکونی که شاید قادر نبود تا آنان را بی پرده بر پرده ی نقره ای بنشاند. زندگی شخصی برلوسکونی از آن جمله است. هر چند که برلوسکونی در عرصه ی سیاسی جهان به عنوان شخصیتی زنباره و هوسباز شناخته شده است، اما پرداختن مستقیم به این خصوصیات ممکن بود نه تنها با واکنش سخت تر سیاستمداران دست راستی مواجه شود، بلکه مخاطب را نیز دچار انفعال کند. در نمایی از فیلم، ترزا تاکید می کند که قصد ندارد تا وارد مبحث زندگی خصوصی برلوسکونی شود. اما بلافاصله بعد از این گفتگو، سکانس خانه ی مارکو پولیچی است. آنجا که برونو و ترزا برای بر عهده گرفتن نقش برلوسکونی با وی مذاکره می کنند. مورتی به جای این که اتهام زنبارگی را مستقیم متوجه برلوسکونی کند، بازیگر نقش وی را با همان خصوصیات به تماشاگر می نمایاند. مارکو پولیچی نه تنها به شکل زننده ای دچار فساد اخلاقی است، بلکه شخصیتی دروغگو، بی مبالات و مغرور است که به عهد و پیمانی که به با بونومو بسته است نیز وفادار نمی ماند. مورتی از این رهگذر و با حربه ی طنز بازیگرسالاری حاکم بر سینمای ایتالیا را نیز به سخره می گیرد. جایی که بازیگر همه کاره ی صحنه است و کارگردان، هر چقدر هم که کارکشته باشد، یارای مقابله با او را ندارد. سکانس گفتگوی فرانکو کاسپیو با مارکو پولیچی را به خاطر بیاورید سر صحنه ی فیلمبرداری بازگشت کریستوف کلمب.

سیلویو برلوسکونی با سوء استفاده از ابزار رسانه، افکار عمومی را در جهت اهداف سیاسی اش هدایت می کند

البته منتقدان سینما نیز از گزند استهزای مورتی در امان نمانده اند. مورتی از فیلم «رویای شیرین» نشان داد که چندان میانه ی خوبی با منتقدان سینما ندارد و آنان را «مشتی کم سواد که حرف های ثابتی را که حفظ کرده اند، تکرار می کنند» می داند. جالب آن که کارگردان در کایمان، تاکیدی دوباره بر این فرضیه اش دارد. آن جا که داستان خیالی خود را برای دو پسرش هنگام خواب تعریف می کند. منتقدی که توان چشایی خویش را از دست داده است اما روی غذاهای رستوران ها نقد می نویسد! و البته کارگردان در خیال کاراکتر فیلمش انتقامی سخت و خونبار از این منتقد می ستاند.

روند جدایی بونومو از همسرش در عین حال که دوستش می دارد، رابطه ی بونومو با پسرانش، رابطه ای که رفته رفته میان بونومو و ترزا شکل می گیرد، ورشکستگی مالی، مشکلات پیرامون ساخت فیلم در حالی که دوستانش یک به یک پشتش را خالی می کنند، هر یک بحران هایی جداگانه اند که وزن عمده ای از فیلمنامه را به خود اختصاص داده اند. به سرانجام رسانیدن این همه ماجرا – که به دلیل پررنگ بودن قابلیت رها شدن نیز ندارند – کلیت فیلم را مانند لوگویی ساخته است که پسر بونومو می سازد و یک قطعه اش را نمی یابد. قطعه ای که در جای جای فیلم کاراکترها در میان انبوهی از قطعات جستجویش می کنند. از سویی ماجرای همین لوگو، ماجرای زندگی برونو بونومو نیز هست. آنجا که به سیم آخر می زند و کنسرت موسیقی همسرش را میان آن همه تماشاگر و در اوج کار به هم می ریزد، پسرش نیز لوگوی ناتمام را بر زمین می کوبد و همه چیز را ویران می کند. بونومو کوشیده است تا آنچه را خود نداشته، در وجود پسرانش بیابد، آنجا که حتا با مربی فوتبالشان صحبت می کند تا آن ها را در ترکیب ثابت بگنجاند. اما آنچه را که به دست می آورد، خود حقیقی اش است که در وجود پسرانش به ودیعه گذاشته است. تنها مطلبی که در این میان ناگفته می ماند و در ذهن تماشاگر چندان ساخته و پرداخته نمی شود، تحول آنی بونومو و تصمیمش بر ساخت تنها یک روز از داستان فیلمنامه است. تحولی که از مصالحه با همسرش بر سر متارکه آغاز می شود.

جالب است بدانیم که کایمان نام سوسماری در مناطقی از امریکای جنوبی است و در عین حال سال ها پیش یکی از نام های مستعار برلوسکونی نیز بوده است. دغدغه ی دموکراسی و آزادی، به گفته ی خود کارگردان، مهم ترین پیشرانه ی وی در جبهه گیری در برابر برلوسکونی بوده است. شاید اگر نگاهی به آمار بیندازیم، در این نگرانی با ننی مورتی همراه شویم. در زمان سردمداری برلوسکونی رتبه ی ایتالیا از نظر آزادی رسانه ها مدام در حال سقوط بوده است. به نحوی هم اکنون بر اساس آمار سازمان گزارشگران بدون مرز، ایتالیا از این لحاظ در رده ی پنجاه و سوم جهان قرار دارد. رتبه ای که برای کشوری در قلب جهان آزاد و عضوی از اتحادیه ی اروپا فاجعه بار است. مبارزه ی مورتی با برلوسکونی تنها محدود به سینما نمانده است. وی در سال 2002 مسوول برگزاری بزرگ ترین راهپیمایی در ایتالیا علیه سیاست های برلوسکونی بوده است و در طی آن دویست هزار نفر را در خیابان های رم بسیج کرده است. فعالیت های وی در این زمینه به حدی بوده است که وی را تا حد زیادی از پرداختن به سینما بازداشته است.

بازی سیلویو اورلاندو در نقش عاشقی شکست خورده و درمانده، خیره کننده است

از سویی انگیزه ی مورتی در ساخت اثر سیاسی نقدی است که وی بر فقدان این ژانر در سینمای ایتالیا دارد. وی در مصاحبه ای می گوید: «در دهه ی هفتاد میلادی، سینمای سیاسی بسط زیادی یافته بود. تبدیل به یک ژانر شده بود. درآمد مالی زیادی هم داشت. من نمی دانم که این نتیجه ی خودسانسوری نویسنده ها، کارگردان ها و تهیه کننده هاست یا این واقعیت که سرمایه گذار اصلی فیلم های سینمایی در ایتالیا شبکه های تلویزیونی هستند. هر چه که هست، واقعیت این است که سیاست ایتالیا به شکل فاجعه باری در خلاف جهتی که باید در حال حرکت است. به هر حال من تلاش می کنم تا این سینما را زنده کنم. با استفاده از سینما می خواهم به تماشاگر بفهمانم که ما از دیدن واقعیت های آشکاری ناتوان شده ایم. به دلیل نفوذ رسانه ها بر افکار مردم، اکثریت آموخته اند که شرایط را آنگونه که هست بپذیرند در حالی که این در تضاد آشکار با روح دموکراسی است که همواره در پی تغییر وضع موجود است.»

در سکانس پایانی فیلم، کارگردان آنچه را که می خواسته به بهترین وجهی به تصویر کشیده است. سیلویو برلوسکونی با بازی خود ننی مورتی در دادگاه، خود را فراتر از قانون و «برابرتر» از دیگران اعلام می کند (که ارجاعی بر داستان قلعه ی حیوانات نوشته ی جورج اورول است)، تنها به این دلیل که اکثریت رای دهندگان ایتالیا وی را انتخاب کرده اند. وی خود را محق می داند که قانون را دور بزند و آنچه خود از قانون تفسیر می کند به اجرا بگذارد. تفسیری که جرایمی از قبیل فساد، رشوه دهی به قضات، ارتباط با مافیا، خروج غیرقانونی پول، کسب درآمد از راه نامشروع و… را متوجه وی ساخته است. دادگاهی که وی را محکوم می کند و عوامی که به دلیل نفوذ رسانه های انحصاری دولتی، با وجود محکومیت وی، قاضی و دادستان را مورد حمله قرار می دهند. برلوسکونی ساختمان دادگاه را ترک می کند، در حالی که در نمای پشت سرش، موجی از آتش و هرج و مرج و ویرانی برجای مانده است.

نویسنده: مسعود حقیقت ثابت

بیان دیدگاه